🔵 افسون داستان دختری به نام میرابل را روایت می کند که در خانواده ای جادویی متولد شد که در آن همه به جز او موهبت خاصی دارند یکی از خواهران او فوق العاده قوی است، دیگری می تواند گل تولید کند، مادرش می تواند هر بیماری را با غذایش درمان کند و غیره اما هرگز به میرابل هدیه خاصی داده نشد.
در این داستان میرابل پس از آنکه می‌بیند خانه‌شان به ویرانی کشیده شده، سعی می‌کند راهی برای محافظت از خانواده پیدا کند. میرابل دنبال هدفی برای زندگی خودش است چرا که نمی‌خواهد نادیده گرفته شود. به این ترتیب او دست به‌کار می‌شود و پس از مشورت‌ با خواهرش است که می‌فهمد باید چه کند و شجاعت خودش را در راه پرخطری که سرنوشت برایش چیده، از دست نمی‌دهد.
اعتماد فرهنگی به انیمیشن افسون کمک کرد تا کاریکاتورها و کلیشه‌ها را پشت سر بگذارد تا چیزی بسازد که مطابق با موضوعاتش باشد. این رویکرد که برای اولین بار ساخت موانا اجرا شد، نشان می‌دهد که گامی در مسیر درست برای دیزنی در زمینه داستان‌گویی خارج از حباب اروپایی است. آیا این محصول یک شرکت چند میلیارد دلاری است که می‌فهمد جذب کردن به بازارهای متنوع‌تر چه تجارت خوبی است؟ البته!، اما این مانع از آن نمی‌شود که بازیکنان کوچکتر در این سیستم با عشق به یک پروژه شخصی نزدیک شوند.
آنها تصمیم گرفتند چیزی بسازند که با مردم در سراسر جهان طنین انداز شود – اما به طور خاص با کلمبیایی‌ها، زیرا می دانند که آن‌ها نمی‌توانند همیشه چنین احساسی داشته باشند. و اگر واکنش‌های اولیه اینجا در کلمبیا نشانه‌ای از آن باشد، بدان معنی است که این انیمیشن به هدف خود رسید. نه به خاطر تصمیمات بدبینانه شرکت، بلکه به این دلیل که هنرمندان پشت فیلم به آن اهمیت می‌دادند.
مادریگل‌ها پس از بحث و جدل در کل فیلم درباره چگونگی نجات خانه و مقصر تخریب قریب‌الوقوع آن، در نهایت باید بپذیرند که معجزه آنها خانه جادویی یا موهبت‌های جادویی آنها نبوده است. در واقع، معجزه این است که پس از این همه سال، خانواده به نوعی متوجه شده اند که چگونه در مواجهه با فاجعه پیشرفت کنند و چظور عشق، زیبایی و اجتماع را در آن ایجاد کردند و این موضوع به تنهایی از ازرش زیادی برخوردار است.
در فرآیند ریشه‌گذاری عمیق فیلم در فرهنگ کلمبیا، چه از طریق موسیقی خوب تحقیق شده لین-مانوئل میراندا که شامل انواع ژانرهای منطقه‌ای است و چه از طریق بازیگران منحصربه‌فرد شخصیت‌هایی که قصد دارند کشوری عجیب و غریب و متفاوت را در بر گیرند، افسون در به‌کارگیری المان‌های مختلف فرهنگی بسیار موفق عمل کرده. شادی را در هنر، طبیعت، میراث آن، و بیش از هر چیز در مردمش می توان یافت. نکته دیگر، عدم وجود ویلن‌ها یا یک چهره خشن در داستان بود که دیزنی عمدا این تصمیم را گرفته بود، انتخابی که به واقع‌گرایی داستان آن کمک دوچندانی کرده است.
در انیمیشن افسون، بر خلاف تمام توصیفات آمریکایی دیگر از کلمبیا، جایی برای خشونت یا عاملان آن وجود ندارد و تمرکز بر بازماندگان است، زیرا کلمبیا همین است: کشوری از مردمی که تمام تلاش خود را می کنند تا علی رغم خودشان، پیشرفت کنند